امشب از دل من شکایت می کنم
عشق را با غم روایت می کنم
ساقیا ! ای من فدای دست تو
ده شرابی تا شوم سرمست تو
ساقیا! خواهم شراب ناب ناب
تا کند هر ذره ام را آفتاب
سالها می را نمودم جستجو
تا شدم یک لحظه [با] او روبرو
اندر آن ظلمت سرای پر پلید
ناگهان جام می ساقی رسید
شور عشقش در دلم شد منجلی
باده را دیدم بگفتم یا علی(ع)
سرکشیدم باده را من بر ملا
تا شوم عازم به دشت کربلا
خون زدست و پیکرم فواره کرد
عشق «هو» آخر مرا صد پاره کرد
«شاهدی» و آن «غلامی»(1)ناز من
شد انیسم با «حسن»(2) همراز من
«صابرم» غرق احسان توأم
ریزه خوار سفره نام توأم
1- از شهدای گروه تفحص که قبل از عباس صابری در زمستان سال 1374 شهید شدند.
2- برادر شهید که خود نیز شهید شده است.